آدمهایی که می دونن خوشبختی به چه معناییه به اندازه ی کافی غم رو خورده، تلخی رو چشیده و درد رو زیرِ دندون بردن ...
حتی بارها صدای خُرد شدنِ کمرشون رو شنیدن
اما تسلیم نشدن ، انتخاب کردن که قوی باشن ، خودشون رو نجات دادن و شدن خوشبخت ...
اونقدر خوشبخت که با دیدن یه گلِ زیبا کلی ذوق میکنن
و حالا درک کردن که تو بازی زندگی یه وقتهایی هم باختِ تلخی نصیبشون میشه اما این باخت یا مشکلات همیشگی نیستن و بُردهای شیرین درانتظارشونه