♥ جملات زیبا وعاشقانه ♥ جملات حکیمانه ♥ جملات دلتنگی ♥ اشعارزیبا♥

(سـخـنان زیـبا و پــــــــندآمـــــــــــــــیز )

♥ جملات زیبا وعاشقانه ♥ جملات حکیمانه ♥ جملات دلتنگی ♥ اشعارزیبا♥

(سـخـنان زیـبا و پــــــــندآمـــــــــــــــیز )

بلبل

بلبل آهسته به گل گفت شبی که مرا از تو تمنایی هست

من به پیوند تو یک رای شدم گر ترا نیز چنین رایی هست

گفت فردا به گلستان باز ای تا ببینی چه تماشایی هست

گر که منظور تو زیبایی ماست هر طرف چهره زیبایی هست

پا به هرجا که نهی برگ گلی است همه جا شاهد رعنایی هست

باغبانان همگی بیدارند چمن و جوی مصفایی هست

قدح از لاله بگیرد نرگس همه جا ساغر و صهبایی هست

نه ز مرغان چمن گمشده ایست نه ز زاغ و زغن آوایی هست

نه ز گلچین حوادث خبری است نه بگلشن اثر پایی هست

هیچکس را سر بد خویی نیست همه را میل مدارایی هست

گفت رازی که نهان است ببین اگرت دیده بینایی هست

هم از امروز سخن باید گفت که خبر داشت که فردایی هست



"پروین اعتصامی "


                                                                                                                                    ( پروین

مرغ عشق

زیر این طاق کبود، یکی بود یکی نبود

مرغ عشقی خسته بود که دلش شکسته بود .

اون اسیر یه قفس، شب و روزش بی نفس

همه آرزوهاش، پر کشیدن بود و بس

تا یه روز یه شاپرک، نگاشو گوشه ای دوخت

چشمش افتاد به قفس، دل اون بدجوری سوخت .

زود پرید روی درخت، تو قفس سرک کشید

تو چشمه مرغ اسیر، غم دلتنگی رو دید

دیگه طاقت نیاورد، رفت توی قفس نشست

تا که از حرفهای مرغ، شاپرک دلش شکست

شاپرک گفت که بیا، تا با هم پر بکشیم

بریم تا اون بالا ها، سوار ابرها بشیم

یدفه مرغ اسیر نگاهش بهاری شد

بارون از برق چشاش، روی گونش جاری شد

شاپرک دلش شکست وقتی اشک اونو دید

با خودش یه عهدی کرد، نفس سردی کشید

دیگه بعد از اون قفس رنگ تنهایی نداشت

توی دوستی شاپرک، ذره ای کم نمیذاشت

تا یه روز یه باد سرد، میون قفس وزید

آسمون سرخ آبی شد، سوز برف از راه رسید

شاپرک یخ زد و یخ، مرد و موندگار نشد

چشماشو روهم گذاشت، خوابید و بیدار نشد

مرغ عشق شاپرک رو، به دست خدا سپرد

نگاهش به آسموووون، تا که دق کردش و مرد