♥ جملات زیبا وعاشقانه ♥ جملات حکیمانه ♥ جملات دلتنگی ♥ اشعارزیبا♥

(سـخـنان زیـبا و پــــــــندآمـــــــــــــــیز )

♥ جملات زیبا وعاشقانه ♥ جملات حکیمانه ♥ جملات دلتنگی ♥ اشعارزیبا♥

(سـخـنان زیـبا و پــــــــندآمـــــــــــــــیز )

نبوغ

آلبرت انیشتن از دانشگاه اخراج شد ولی فیزیک را با فرضیه هایش دگرگون کرد! ونگوک نقاش هلندی ، در سراسر زندگی اش حتی یک تابلو هم نفروخت .اما امروزآثارش میلیون ها دلار ارزش دارد! گابریل گارسیا برای نوشتن رمان یکصد سال تنهایی سه سال در را بر روی خودش بست در این سه سال برای اینکه از گرسنگی نمیرند همسرش حتی پلوپز خانه را هم فروخت اما در نهایت اثری بی مانند خلق کرد وبرای خودش جایزه نوبل ادبیات را به ارمغان آورد! این آدمها هیچ نبوغ نداشته اند.نبوغ آنها


 در شناخت خود و فریاد کردن خویشتن خویش بوده است .نبوغ آنها در دنبال کردن راه منحصر به فرد خویشان بوده است .نبوغ آنها در تواناییشان در جور دیگری،فکر کردن  وپذیرفتن "قوانین "بعنوان یک اصل غیر قابل تغییر بوده است.نبوغ آنها در شهامت روبرو شدن با مشکلات بود.اگر توانستید کتاب صد سال تنهایی را تهیه کنید ومطالعه کنید. گابریل گارسیا خودش اظهار کرده کتاب صد سال تنهایی را نوشتم که مردم قسمت "کسی برای سرهنگ نامه نمی نویسد را مطاله کنند.البته در سال 1399 میلادی  از این مجموعه  توسط  آرتورو ریپستاین فیلم ساخته شد.البته این هم یادآوری کنم از زندگینامه ونگوگ هم با نام دروازه ابدیت فیلم ساخته شده است این فیلم به سال‌های آخر زندگی  ونسان ون گوگ می‌پردازد و به‌دنبال رد کردن فرضیهٔ خودکشی این نقاش هلندی است. کارگردان این فیلم "جولیان اشنابل " است.




هرگز!!

هرگز زنت را را تحقیر نکن!چون بار بیماری اش را سالها باید بدوش بکشی .

هرگز به زنت بی اعتنایی نکن !چون سالها باید بی توجهش را  تحمل کنی !

چون زنت رفیق زندگی ات است مثل یه رفیق ناب باهاش رفتار کنی.

هرگز به زنت پرخاشگری و یا بد رفتاری نکن!

چون سالها سکوت مرگبارش را باید تحمل کنی .

هرگز از محبت به روح او غافل نباش !

چون سالها باید، در بستری سرد بخوابی.

هرگز او را مقابل دیگران کوچک مکن !

چون به بزرگی یاد کردن از تو را فراموش می کند!

هرگز نقص هایش را بازگو نکن !چون از تو متنفر خواهد شد.

هرگز انتقاد وشکایت او را مسخره نکن !

چون از تو برای همیشه نا امید می شود.

هرگز به رویاهایش نخند!!

اگر نمی توانی برآورده کنی .حتمن افسرده می شود.

هرگز زنت را اسیر خانه و فرزند نکن !

چون اینگونه او را بی صدا کشته ای و فقط قانون تو را مجرم نمی داند.

خود ت را با زنت برابر بدادن ...در همه چیز ...

وگرنه فرقی با یک زندانبان نخواهی داشت.

بازهم یاد آوری می کنم زنت  بهترین رفیق زندگی ات است.

دوستش بدار مطمئن باش تا آخر زندگی عاشقت خواهد ماند.

با زنت صادق باش.

چون تا آخر زندگی بهت وفادار خواهد ماند.


شخصیت

اگر می خواهی شخصیت گیرایی داشته باشی،
نباید کاری کنی که دیگران از تو خوششان بیاید؛
بلکه باید کاری کنی که وقتی در کنار دیگران هستی،
آنها نسبت به خودشان احساس بهتری داشته باشند!

من قدیم

من قدیم آدمی بود که تلاش میکرد اطرافیانش رو تحت هر شرایطی راضی نگه داره،اما منِ جدید فقط به حال خوب و آرامش خودش فکر میکنه!
منِ قدیم به حرف مردم اهمیت میداد و ناراحت میشد، اما منِ جدید یاد گرفته اونارو پشت سرش رها کنه! منِ قدیم با چنگ و دندون برای موندن آدما تو زندگیش میجنگید،
اما منِ جدید یاد گرفته آدمی که موندنی باشه نیاز به جنگیدن نداره!
منِ قدیم در مقابل قضاوت های اشتباهی که درموردش میشد توضیح می داد و تلاش میکرد تا قانع کنه،
اما منِ جدید سکوت میکنه و براش اهمیتی نداره!
من از ضربه ها و شکست هایی که خوردم ممنونم...
چون باعث شده این منِ قوی به وجود بیاد و حقیقتش این مَن رو بیشتر دوستش دارم..

یادمون باشه

یادمون باشه که اگه مرد یا زنی خوش برخورده و رفتار خوبی نشون میده، الزاما قصد اینو نداره باهامون لاس بزنه یا نخ بده!
برخی از خانواده‌ها بچه‌هاشون را نجیب و مؤدب بزرگ کردن.

اصول انسانیت

شبکه تلویزیونی  CNN عکسی شگفت انگیز منتشر کرد! عکسی که در تاریخ ثبت خواهد شد! توسط لنز عکاس، آنیل پرابه اکار در جنگل اندونزی گرفته شده است! تصویر یک میمون نارنجی را نشان می دهد، به ویژه در آستانه انقراض، در حالی که برای کمک به یک زمین شناس که در طول تحقیقات خود در حوضچه گلی سقوط کرده بود، دست دراز کرد! حداقل یک صحنه احساسی رقم زد! یک درس خوب برای افرادی که زیستگاه و مردم خود را تهدید می کنند! وقتی عکاس عکس را بارگذاری کرد روی آن نوشت، در زمانی که مفهوم بشریت در حال مرگ در انسان است، حیوانات ما را به اصول انسانیت می رسانند!


تفاوت ها

‏بعضی‌ها توی زمان‌های خالی شون با شما صحبت می‌کنند،بعضی‌ها زمانشون رو خالی می‌کنند تا با شما صحبت کنند!
تفاوتش رو بفهمیم!

جملات تاثیر گذار

بر انچه گذشت،انچه نشد،انچه ریخت،حسرت مخور!

زندگی اگر اسان بود،با گریه شروع نمی شد!


قصاب با دیدن سگی که به طرف مغازه اش نزدیک می شد حرکتی کرد که دورش کند اما کاغذی را در دهان سگ دید. کاغذ را گرفت. روی کاغذ نوشته بود «لطفا دوازده سوسیس و یه ران گوشت بدین» ده دلار همراه کاغذ بود.
قصاب که تعجب کرده بود سوسیس و گوشت را در کیسه ای گذاشت و در دهان سگ گذاشت. سگ هم کیسه را گرفت و رفت..
قصاب که کنجکاو شده بود و از طرفی وقت بستن مغازه بود تعطیل کرد و به دنبال سگ راه افتاد. سگ در خیابان حرکت کرد تا به محل خط کشی رسید. با حوصله ایستاد تا چراغ سبز شدوبعد از خیابان رد شد..
قصاب به دنبالش راه افتاد. 
سگ رفت تا به ایستگاه اتوبوس رسید نگاهی به تابلو حرکت اتوبوس ها کرد و ایستاد. قصاب متحیر از حرکت سگ منتظر ماند.
اتوبوس امد, سگ جلوی اتوبوس آمد و شماره آنرا نگاه کرد و به ایستگاه برگشت. صبر کرد تا اتوبوس بعدی امد دوباره شماره آنرا چک کرد. اتوبوس درست بود سوار شد.
قصاب هم در حالی که دهانش از حیرت باز بود سوار شد..
اتوبوس در حال حرکت به سمت حومه شهر بود و سگ منظره بیرون را تماشا می کرد. پس از چند خیابان سگ روی پنجه بلند شد و زنگ اتوبوس را زد. اتوبوس ایستاد و سگ با کیسه پیاده شد. قصاب هم به دنبالش..
سگ در خیابان حرکت کرد تا به خانه ای رسید. گوشت را روی پله گذاشت و کمی عقب رفت و خودش را به در کوبید. این کار را باز هم تکرار کرد اما کسی در را باز نکرد. سگ به طرف محوطه باغ رفت و روی دیواری باریک پرید و خودش را به پنجره رساند و سرش را چند بار به پنجره زد و بعد به پایین پرید و به پشت در برگشت..
مردی در را باز کرد و شروع به فحش دادن و تنبیه سگ و کرد. 
قصاب با عجله به مرد نزدیک شد و داد زد: چه کار می کنی دیوانه؟ این سگ یه نابغه است. این باهوش ترین سگی هست که من تا به حال دیدم.
مرد نگاهی به قصاب کرد و گفت: تو به این میگی باهوش؟ این دومین بار تو این هفته است که این احمق کلیدش را فراموش می کنه.

نتیجه :


اول اینکه مردم هرگز از چیزهایی که دارند راضی نخواهند بود.
دوم اینکه چیزی که شما آنرا بی ارزش می دانید، بطور قطع برای کسانی دیگر ارزشمند و غنیمت است.
وسوم اینکه بدانیم دنیا پر از این تناقضات است. پس سعی کنیم ارزش واقعی هر چیزی را درک کنیم و مهم تر اینکه قدر داشته های مان را بدانیم.

شـــــــــــــــاد باشید وبــــــــــرقـــــــــــــرار


عشق بورزید تا به شما عشق بورزند


روزی روزگاری پسرک فقیری زندگی می کرد که برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می کرد.از این خانه به آن خانه می رفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد.روزی متوجه شد که تنها یک سکه 10 سنتی برایش باقیمانده است و این درحالی بود که شدیداً احساس گرسنگی می کرد.تصمیم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا کند. بطور اتفاقی درب خانه ای را زد.دختر جوان و زیبائی در را باز کرد.پسرک با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد و بجای غذا ، فقط یک لیوان آب درخواست کرد.

دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود بجای آب برایش یک لیوان بزرگ شیر آورد.پسر با تمانینه و آهستگی شیر را سر کشید و گفت : «چقدر باید به شما بپردازم؟ » .دختر پاسخ داد: « چیزی نباید بپردازی.مادرم  به من آموخته که نیکی ما به ازائی ندارد.» پسرک گفت: « پس من از صمیم قلب از شما سپاسگزاری می کنم»

سالها بعد دختر جوان به شدت بیمار شد.پزشکان محلی از درمان بیماری او اظهار عجز نمودند و او را برای ادامه معالجات به شهر فرستادند تا در بیمارستانی مجهز ، متخصصین نسبت به درمان او اقدام کنند.

دکتر هوارد کلی ، همان پسرک فقیر جهت بررسی وضعیت بیمار و ارائه مشاوره فراخوانده شد.هنگامیکه متوجه شد بیمارش از چه شهری به آنجا آمده برق عجیبی در چشمانش درخشید.بلافاصله بلند شد و بسرعت بطرف اطاق بیمار حرکت کرد.لباس پزشکی اش را بر تن کرد و برای دیدن مریضش وارد اطاق شد.در اولین نگاه او را شناخت.

سپس به اطاق مشاوره باز گشت تا هر چه زود تر برای نجات جان بیمارش اقدام کند.از آن روز به بعد زن را مورد توجهات خاص خود قرار داد و سر انجام پس از یک تلاش طولانی علیه بیماری ، پیروزی ازآن دکتر کلی گردید.وآن زن سلامتی خود را بدست اورد.

آخرین روز بستری شدن زن در بیمارستان بود.به درخواست دکتر هزینه درمان زن جهت تائید نزد او برده شد.گوشه صورتحساب چیزی نوشت.آنرا درون پاکتی گذاشت و برای زن ارسال نمود.

زن از باز کردن پاکت و دیدن مبلغ صورتحساب واهمه داشت.مطمئن بود که باید تمام عمر را بدهکار باشد.سرانجام تصمیم گرفت و پاکت را باز کرد.چیزی توجه اش را جلب کرد.چند کلمه ای روی قبض نوشته شده بود.آهسته انرا خواند:

«بهای این صورتحساب قبلاً با یک لیوان شیر پرداخت شده است»