میترسم.
میترسم بمیرم و نشنوم از عزیزانم، از نزدیکانم که چه مقدار دوستم داشتهاند.
به کار من یکی که نمیآید بعد از مرگ.
کاش به کیفیت زندگیِ هم اضافه کنیم با گفتنها
(آدمیزاد به شنیدن همیناست که زندهست به گمان من)
-من دایٔم میگویم، حتی به رهگذرانی که لبخند میزنند.
با چشمانم، با لبخند-
---
مرسوم شده است گویا که از علاقهمان کم میگوییم به عزیزانمان تا زندهاند، تا زندهایم.
-و چه نزدیک است این روزها مرگ به زندگی