رنج کشیدن نشون میده
تو هنوز یک انسانی!
درد، بخشی از انسان بودنه!
گاه باید رویید
در کنارِ چشمه
در شکافِ یک سنگ!
به امید فرداها...
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮﺩ
ﺑﺎ ﮐﻤﯽ ﺣﺲ ﻧﺴﯿﻢ
ﺑﺎ ﮐﻤﯽ ﻭﺍﮊﻩ ﯼ ﺧﻮﺏ
در هوای خنک...
سهراب سپهری
هر آدمی توی دلش، یه آتشفشانِ خاموش داره، تا یه روزی که نمیدونه کِی هست، به دستِ کسی که نمیدونه کی هست روشن بشه...
قسمت تلخِ ماجراش وقتیه که موقع سوختن، تازه میفهمه اونی که شعله به وجودش کشیده، دیگه هیچوقت نمیتونه خاموشش کنه!
یه روز با یه سلام ساده، اومدی بندبند وجودم رو به آتیش کشیدی و رفتی!
حالا چه میدونی من، چندهزار سال باید بسوزم تا فراموشت کنم؟
پویا جمشیدی
ببین خواستم بهت یادآوری کنم که
هیچکس بهت نمیگه مستقل شو
از رابطه ی سمی بیرون بیای
خودت رو بشناس
تلویزیون رو خاموش کن
کتاب بخون
ورزش کن و ...
اما این تو هستی که انتخاب میکنی،
تصمیم میگیری، اقدام می کنی، حرکت میکنی، متفاوت از دیروزت میشی.
پس منتظر هیچ دستی توی این دنیا نباش!
دیر یا زود دنیا، تو رو با واقعیت ها آشنا میکنه.
قبل از رویارویی، زره روانی خودت رو مستحکم کن!
محدثه نوری
برای اینکه زندگی را بهتر بفهمیم باید به سه مکان برویم:
١. بیمارستان
٢. زندان
٣. قبرستان
• در بیمارستان میفهمید که هیچ چیز زیباتر از تندرستی نیست.
• در زندان میبینید که آزادی گرانبهاترین دارایی شماست.
• در قبرستان درمییابید که زندگی هیچ ارزشی ندارد.
زمینی که امروز روی آن قدم میزنیم فردا سقفمان خواهد بود.
پس چه بهتر که برای همه چیز فروتن و سپاسگزار باشیم...
هر آدمی توی دلش، یه آتشفشانِ خاموش داره، تا یه روزی که نمیدونه کِی هست، به دستِ کسی که نمیدونه کی هست روشن بشه...
قسمت تلخِ ماجراش وقتیه که موقع سوختن، تازه میفهمه اونی که شعله به وجودش کشیده، دیگه هیچوقت نمیتونه خاموشش کنه!
یه روز با یه سلام ساده، اومدی بندبند وجودم رو به آتیش کشیدی و رفتی!
حالا چه میدونی من، چندهزار سال باید بسوزم تا فراموشت کنم؟
پویا جمشیدی
یکی از ناعادلانهترین رفتارها در یک رابطه، حرف زدن با کنایه هست.
صحبت کردن از روی دلخوری!
اینکه در حرفات نشون بدی ناراحتی، ولی دلیلش رو نگی.
اینکه با رفتارت طرف مقابلت رو وادار کنی بارها و بارها از خودش بپرسه مرتکب چه گناهی شده و دلیل این همه دلسردی چیه؟ و جوابی نداشته باشه. یعنی اون آدم رو به تنهایی متهم کنی، براش حکم صادر کنی، و فرصت دفاع کردن رو ازش بگیری.
نه زندگی صحنه نمایشه و نه ما بازیگران پانتومیم هستیم.
در یک رابطه باید همه چیز رو واضح فهمید و درست فهموند. دوست داشتن رو، محبت رو، شادی و غم رو، قهر و دلخوری رو.
پس با دیگران روراست باشیم و از عکسالعملها نترسیم، اگر قرارمون به انسان بودنه…
میگذارمَت روى چشمانم
و این شهر را با تو قدم میزنم
مجبورشان میکنم
تا براىِ دوست داشتنمان اسپند دود کنند!
کور شود چشمِ حسودان.
لال شود زبانِ بدخواهان...
علی قاضی نظام
دلتنگیِ یه شبایی رو هیچ خیابونی گردن نمیگیره
تاریکی یه شبایی رو هیچ مهتابی روشن نمیکنه
گرد و غبار یه شبایی رو هیچ بارونی شستشو نمیده
و تموم این شبا رو نبودن تو رقم میزنه...
یهو به خودت میای میبینی هرچی بافتی خیال بوده،
نه رسیدی، نه خندیدی، نه کسی بود بهش تکیه کنی، نه شَبی که با فکر و خیال صبح نکنی، نه سنگ صبور داشتی، نه کسی دید چی به سرت اومد، نه کسی تورو واسه خودت خواست؛
هرچی زندگی کردی و خیال کردی یهقدم به سمت جلو رفتی یه خیالِ واهی بود و بس...
نذار کسی به دنیات پا بذاره
که حس کنی کافی نیستی براش
نذار کاری کنه وقتی نباشی احساس پوچی کنی
اونقدر بهش وابسته نشو که اگه رفت
هر روز و هر ساعت از خودت بپرسی
مگه چی کم داشتم؟
مگه کافی نبودم براش؟
دست دلتونو واسه کسی که دوسش دارید
رو نکنید آدم ها بی رحمن...
سونا محمدی
ارزش بعضی چیزا
با به زبون آوردنش از بین می ره...
این آخرِ بدبخت بودنه که به کسی بگی، گاهی حالم رو بپرس...
همیشه دیدن یه پیام ناگهانی،
شنیدن یه سلام بی هوا
از آدمی که انتظارش رو می کشی
می تونه حال و روزت رو عوض کنه...
گاهی آدم،خودش رو گم و گور می کنه، فقط به این امید که یه نفرِ بخصوص سراغش رو بگیره...
بر خلاف تصور،خوشحال کردن آدمِ تنها، خیلی سخت نیست...
فقط کافیه وانمود کنی به یادش هستی...
مظلومانه تر از این وصیت شنیده اید؟
« وقتی آن روز فرا رسید که شما از یاد بردید که حوالی شهیدآباد هم رفیقی دارید. هر گاه که خواستید از جاده روبروی گلزار رد شوید، از همانجا و از توی ماشین دستی بلند کنید و برایم فقط یک بوق بزنید. همین.
من آن بوق را بجای فاتحه از شما قبول می کنم. »
شهید محمود صدیقی راد
شهادت: عملیات بدر ۶۳/۱۲/۲۶
محل دفن: گلزار شهیدآباد دزفول
یاد شهدا باصلوات
گفته اند اسبی به بیماری گرفتار آمد و پشت دروازه شهر بیفتاد. صاحب اسب او را رها کرده و به داخل شهر شد مردم به او گفتند اسبت از چه بابت به این روزگار پرنکبت بیفتاد. مرد گفت از آنجایی که غمخواران نازنینی همچون شما نداشت و مجبور بود دائم برای من بار حمل کند.
پیرمردی گفت به راستی چنین است. من هم مانند اسب تو شده ام. مردم به هیکل نحیف او نظری انداختند و او گفت زن و فرزندانم تا توان داشتم و بار می کشیدم در کنارم بودند و امروز من هم مانند اسب این مرد تنهایم و لحظه رفتنم را انتظار می کشم.
می گویند آن پیرمرد نحیف هر روز کاسه ای آب از لب جوی برداشته و برای اسب نحیف تر از خود می برد و در کنار اسب می نشست و راز دل می گفت. چند روز که گذشت اسب بر روی پای ایستاد و همراه پیرمرد به بازار شد.
صاحب اسب و مردم متعجب شدند. او را گفتند چطور برخاست. پیرمرد خنده ای کرد و گفت از آنجایی که دوستی همچون من یافت که تنهایش نگذاشتم و در روز سختی کنارش بودم.
می گویند: از آن پس پیر مرد و اسب هر روز کام رهگذران تشنه را سیراب می کردند و دیگر مرگ را هم انتظار نمی کشیدند.
ارد بزرگ می گوید : دوستی و مهر ، امید می آفریند و امید داشتن همان زندگی است.
من هیچوقت گوشی طرفم رو چک نمیکنم چون معتقدم کسی که بخواد خیانت بکنه میتونه به صد روش انجامش بده!من توقع ندارم طرفم دائم بهم زنگ بزنه و پیام بده چون معتقدم توجه باید از ته دل و با اشتیاق باشه..
من نمیخوام در همه حال طرفم منو در الویت قرار بده چون معتقدم رابطه ی عاشقانه فقط یکی از جنبه های زندگی هر فردی هست..من کسی رو مجبور نمیکنم بهم وفادار باشه،توجه کنه یا دوستم داشته باشه چون معتقدم هیچکسی با کنترل و اجبار ساخته نمیشه..اما اگر متوجه بشم کسی نمیخواد درست و سالم در کنارم باشه نبودن رو انتخاب میکنم!
نگذارید کسی که باورتون کرده،کسی که دوستتون داره حس کنه اضافیه،حس کنه هر موقع دلتون خواست و بعد از همه کاراتون واسش وقت دارید... نذارین فک کنه همیشه ذهنتون،درگیر آدما و چیزای دیگس و آخر از همه دوسش داریند...
حواستون به کسایی که دوستتون دارن باشه!چون اگه یه روز خسته شن و برن،
دیگه ممکنه قلبی مثل قلب اونا پیدا نشه
که واقعی و از ته دل...شما رو دوست داشته باشه و نگرانتون باشه
مردها به یک روز قدردانی در سال نیازی ندارند، مرد آفریده شده تا تکیه گاه شود نه متکی باشد، مرد به این حساس نیست که کی و چی کادو میگیرد! فلانی برای شوهرش چه خریده؟ جوراب گرفته یا ساعت مچی طلا؟
همین که تبسم را بر لب زنش ببیند،
همین که لبخند را بر چهره دخترش ببیند،
همین که سربلندی پسرش را ببیند،
همین که خواهرش بتواند به او تکیه کند،
همین که مادرش با او درد دل کند،
همین که پدر پیرش جوانی خودش را در او ببیند،
همین ها برای مرد کافیست
همین ها مرد را خوشبخت میکند
مرد آمده تا دیگران را خوشبخت کند،
آمده تا شود ستون خانواده،
آمده بسوزد تا روشنایی بخشد،
هیچ هدیه ای، هیچ کادویی، هیچ گوهر گرانبهایی هیچ مردی را خوشحال نمیکند مگر آرامش خانوده اش!
مرد مهرورزی بلد نیست، چون مادر نیست! مرد مهروزی اش را به زبان نمیآورد، نشان میدهد!
بهترین هدیه برای یک مرد، یک تشکر واضح و شفاف به همراه لبخند و رضایت و آرامش خانوده اش هست...
عمرشان دراز و عزتشان افزون باد.
پیشاپیش عید آقا امیرالمومنین و مردان سرزمینمون مبارک
موقعی که برف می باره همه جا ساکت میشه چون دونه های برف امواج صوتی رو جذب میکنن .
میدونی من فکر می کنم آدمی هم که دوسش داری مثل برف میمونه وقتی میاد دیگه هیچ صدایی نمیشنوی و چشمت دیگه هیچ جا رو نمیبینه فقط و فقط همون آدمو میبینی و توش غرق میشی...