ســــــــــــــــلام
چند وقت است برایت مینویسم
و تو میخوانی
وگاهی تو مینویسی و من میخوانم
دوست مـــــجازی من
این روزها درد دلهایمان را به زبان نمی آوریم
تایپ میکنیم
مانده ایم اگر این دنیای مجازی نبود
روی دیوار احساس چه کسی مینوشتیم
نامت زیباست اما افسوس مجازی هستی
پشت هر یک از این نوشته ها یک نفرنشسته است
میخواند،فکر میکند،گاهی هم گریه میکند،یا میخندد
برای چند دقیقه هم که باشد از دنیای واقعی مرخصی میگیری
مینشینی برای دل خودت
گاهی هم شب و روز میچرخی در این دنیای رمز دار
ولی میدانم
قدر تمام لبخندهایت تنها هستی
اگر همدمی بود که مجازی نمیشدی
. .. دوست مجازی من بودنت را قدر میدانم
گلی از شاخه اگر می چینیم
برگ برگش نکنیم
و به بادش ندهیم!
لااقل لای کتاب دلمان بگذاریم
و شبی چند از آن
هی بخوانیم و ببوسیم و معطر بشویم
شاید از باغچه ی کوچکِ اندشه مان گل روید...!
آنطور که هستی باش ،....
صداقت مؤثرترین تیری است که به قلب هدف مینشیند ،....
هدفت را با نقشههای جوراجور آلوده مکن ،...
خودت باش ،....
افتاده باش ،... نه ذلیل ،...
شوخ باش ،... نه مسخره ،....
آزاده باش ،،... نه یاغی ،...
مطمئن باش ،... نه ساده ،....
از خود ،... راضی باش ،.... نه از خود راضی ،...
صبور باش ،... نه در کمین ،....
آنوقت خواهی دید که کلید را در دست خود خواهی داشت!!
پروانه نیستم اما
سالهاست دور خودم میچرخم و
میسوزم
رفتنت در من
شمعی روشن کرده است انگار!
(رضا کاظمی)
ما...
ماهــــــــی هــــــایی هستیم
که ســـــــــــــــزاوار ماهیتــــــــــــــــــــــــابه ایم ...
چـــــــــــــــرا که شنا کـــــــــــــردن را ،
بعد از غــــــــــــــرق شدن یــــــــــــــــــــــادگرفته ایم
«حسین پناهی»
لطفا کمی آهسته تر از کنار هم عبور کنیم …
پدر یا مادرت، چگونه از دنیا رفت؟
هیچگاه از پدر یا مادری نپرسیم که فرزندتون چطوری درگذشت؟
هیچگاه از کسیکه هنوز کاری واسه خودش پیدا نکرده
(خصوصا در جمع) نپرسیم؛ هنوز بیکاری؟
اگر هم کاری از دستمون بر میاد، تو جمع اینکار رو نکنیم.
هیچگاه از فقیر و تنگدست نپرسیم؛ پول احتیاج داری؟
بدون اینکه بخواد، بهش بدیم تا همیشه براش عزیز بمونیم.
شما خواهرم...
هیچگاه از زنی که بچه دار نمیشه نپرسید؛ هنوز
بچه دار نشدین؟
بلکه از پروردگار بخواهید بهشون بچه صالح عنایت کنه.
هیچگاه از میهمان نپرسیم؛ آب یا خوراکی میل دارید؟
بلکه بدون چون و چرا ازش پذیرایی کنیم.
به این میگن میهمان نوازی.
هیچگاه از مجردی نپرسیم؛ چرا هنوز ازدواج نکردی؟
بلکه از پروردگار بخواهیم، همسری صالح نصیبش گرداند.
هیچگاه از فردی که طلاق گرفته نپرسیم؛چرا جدا شدی؟
این برایش جز یادآوری خاطره سودی نخواهد داشت و
ما مسبب عذاب کشیدن او هستیم بلکه از خدا برای او
آرامش خاطر بخواهیم.
هیچگاه بخاطر خنداندن دیگران کسی را مسخره نکنیم،
همیشه آنچه برای خود
نمیپسندیم برای دیگران هم نپسندیم.
در طلــوع آفــتاب خروشـــــــــــان
شـــــــــــــروع شد ز یک انتظار تـــــــــــــو،
اری انتـــــــــــظار تــــــــــــــــــو
ولـــــــــــــی نیـــــــــامدی ز دیـــدار
باز مانــــــــــدم در انتـــــــــــظار
کاش درایم از انـتـــــــــــــظار
شــــــــــب ها را در یاس و نا امیدی خوابیـــدم
کشـــــیدم ز شـــــب و روز انتــــــــظار
باز میــــــــــمانم در انتـــــــــــظار
تا بـــــــــیایی در ایم از انتظار
چه کسی گفته چادری ها عطر نمیزنند ؟
حتما چادر را خوب ندیده است !
شاید چادر را خوب نبوئیده است !
چادری ها زیبا ترین عطر های جهان را
در پر چادرشان دارند !
چادر بوی عظمت و بزرگی میدهد ...
یعنی تو با یک ملکه رو به رو هستی !
چادر بوی اطمینان و امنیت می دهد ..
یعنی پیرو زهرا(س) در مقابل تو ایستاده است !
چادر بوی مهربانی و عطوفت می دهد ...
یعنی آرامش فکر و ذهن جوانان کشورم
برایم مهم است !
چادر بوی صداقت و وفاداری می دهد !
یعنی زیبایی های من به نام کس دیگری سند خورده است !
چادر بوی حیا و عفت می دهد ...
یعنی نگاه و فکرت را کنترل کن !
چادر را بو کن !
و عطر زهرا(س)
این ریحانه بهشتی را استشمام کن !
خواهرم!
خوشا به حالت،
چون تو میراث دار حجب و حیای فاطمه(س) هستی !
سفیر عفت فاطمه(س) !
زین پس،
چادرت را
با نیت سر کن ...
گــــــــــــل از رنگ ولعابش ،پیداســـــــــــــــــــت
دخـتــــــــــــــر مومنه ،از طرز حجابش پیداســـــــــت
ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :ﺍﻣــــــــﺮﻭﺯ
ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﺳﺖ . ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺁﻣـــــــــﺎﺩﻩ
ﻧﯿﺴـــــــــــﺘﻢ !
ﻣــﺮﮒ ﮔﻔﺖ:ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﻟﯿﺴﺖ ﻣﻦ
ﺍﺳــﺖ ..
ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺧﻮﺏ،ﭘﺲ ﺑﯿﺎ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺎ
ﻫﻢ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯼ ﺑﺨﻮﺭﯾـــــــــــــــﻢ .
ﻣﺮﮒ ﮔﻔﺖ :" ﺣﺘـــــــــــــــــــــــــــــــــــﻤﺎ ."
ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻭ ﭼﻨﺪ ﻗﺮﺹ
ﺧﻮﺍﺏ ﺭﯾــــــــــــــﺨﺖ ..
ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺖ ..
ﻣﺮﺩ ﻟﯿﺴﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﺳﻢ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ
ﻟﯿﺴﺖ ﺣﺬﻑ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ . ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ
ﮐﻪ ﻣﺮﮒ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﮔﻔﺖ : ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ
ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮐﺎﺭﻡ
ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻢ .
ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺗﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ
ﺍﻧﺪ ،ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺨﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻼﺵ
ﮐﻨﯽ ،ﺍﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ ...
ﮐﻼﻍ ﻭﻃﻮﻃﯽ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺯﺷﺖ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺷﺪﻧﺪ . ﻃﻮﻃﯽ
ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩ ﻭﺯﯾﺒﺎ ﺷﺪ ﺍﻣﺎ ﮐﻼﻍ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ
ﺭﺿﺎﯼ ﺧﺪﺍ، ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻃﻮﻃﯽ ﺩﺭ ﻗﻔﺲ ﺍﺳﺖ ﻭﮐﻼﻍ
ﺁﺯﺍﺩ ...
ﭘﺸﺖ ﻫﺮ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺍﯼ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﻫﺮﮔﺰ
ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﺸﻮﯼ!
ﭘﺲ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﻧــــﮕﻮ ﭼــــــــــــــﺮﺍﺍﺍﺍﺍ؟
به آنهــــــــــایـــــــــــــی فکــــــــــــر کن که هیچگاه فرصـــــــــت
آخــــــــــرین نگاه و خداحافـــــــــــظی را نــــــــــــــــــــــــیافتند.
به آنهــــــــایی فکـــــــــــر کن که در حال خروج از خانه گفتـــــــــند :
"روز خوبــــــــــی داشته باشی"، و هرگز روزشان شب نــــــــــــشد.
به بچه هــــــــــــــایی فـــــــــــــکر کن که گفــــــــــــــــــتند :
"مامان زود برگــــــــــــرد"، و اکنون نشسته اند و هنوز انتظار می کشند.
به دوستانـی فکر کن که دیگر فرصتی برای در آغوش کشیدن
یکدیگر ندارند
و ای کـــــــــــــاش زودتــــــــــر ایـــــــن موضوع را می دانســـــــــتند.
به افــــــــــرادی فــــــــکر کن که بر ســــر موضــوعات پــوچ و احــمقانه
رو به روی هم می ایـــستند.
و بعــــــــــد "غـــــــــــرور" شــــــــان مانـــــــــع از "عذر خواهی"
می شـــــــــود،
و حالا دیگر حتــــــــــی روزنـــــــــه ای هــــــــــم برای بازگشت
وجود ندارد.
من بــــــــرای تمام رفتگانی که بدون داشتن اثر و نشانه ای از مـــــــرگ،
ناغــــــــافـــــــــل و ناگهانی چشــــــم از جهـــــان فرو بســــــــتند،
ســــــــــوگواری می کـــــــــــــــنم.
من برای تمام بازمانــــدگانــــی که غمـــگین نشـــسته انــــد
و هرگــــز نــمی دانســتند که :
آن آخــــــــــرین لبــــــــــخند گرمـــــــــی اســـــــــت که بــــه
روی هــــم مـــــی زنــــند،
و اکنــــــــــون دلتنــــــــــگ رفتـــــــــگان خود نشستـــــــــه انـــــــــــد،
گریــــــــــــه می کنــــــــــــــــــم.
به افـــــــــــــراد دور و بر خود فکـــــــــــر کنید ...
کســـــــــــــــانی که بیـــش از همه دوستــــــــشان دارید،
فرصــــــــــت را برای طلـــــــــب "بخشــــــــــش" مغتنم شمارید،
در مورد هر کســـــــــی که در حقش مرتکب اشتباهی شده اید.
قدر لحــــــــــــــظات خود را بدانید.
حتـــــــــــــی یک ثانیه را با فرض بر این که آنها خودشـــــــــان از
شـــــــــــــما
خبر دارنـــــــــــــــد از دســـــــــــــــت ندهــــــــــــــــید؛
زیـــــــــــــرا اگـــــــــــــر دیــــــــــــگر آنــــــــــــها نـــــــــــــباشند،
برای اظـــــــــــــهار نـــــــــدامت خــــــــــیلی دیر خواهــــــــــد بود !
"دیـــــــــــــــروز"
"آینـــــــــــــــده"
ممــــــــــــکن اســـــــــــــت هــــــــــرگز وجــــــــــود نــــــداشته باشد.
لحــــــــــظه "حــــــــــال" را دریـــــــــاب
چــــــــون تنها فرصتی اســـــــــــــت برای رســـــــــــــیدگی و
مراقـــــــبت
از عـــــــــــــــزیـــــــــــــزانــــــــت داری
وقتـــــــــــی تنهائیم، دنبال دوست میگردیم.
پیدایش که کردیم، دنبال عیبهایش میگردیم.
وقتی که از دست دادیمش، دنبال خاطراتش میگردیم، و
همچنان تنها میمانیم.
هیچ چیز آسانتر از قلب نمیشکند. . . ."
(جان ٔپل سارتر)
زندگــــــــــی زیباســـــــــت زشتی های آن
تقصیر ما ســـــــــت
در مســـــــــیرش هرچه نا زیبــــــــاســــت آن
تدبیر ما ســــــــت
اشـــــــــک است، درین مزرعه، تخمی که فشانیم
آه اســـــــت، درین باغ، نهالی که رســــــانیم
از ما گلهی بیثمری کـــــــــس نشینده است
هر چند که چون بید ســـــــــراپای زبانیم
بیداری دولت به سبکروحی ما نیست
هر چند که چون خواب بر احباب گرانیم
چون تیر مدارید ز ما چشم اقامت
کز قامت خم گشته در آغوش کمانیم
گر صاف بود سینهی ما، هیچ عجب نیست
عمری است درین میکده از درد کشانیم
موقوف نسیمی است ز هم ریختن ما
آمادهی پرواز چو اوراق خزانیم
از ما خبر کعبهی مقصود مپرسید
ما بیــــــــــخبران قافلهی ریگ روانیــــــــم
عمری است که در خرقـــــــــهی پرهیز چو صائب
سرحلقـــــــــهی رندان خرابـــــــــات جهـــــانیم
صائــــــــــب تبریزی
گـــــــــل من، قلبت را، به خداوند سپار...
آن همه تلــــــــــخی و غم، این همه شادی و ایمانت را...
گاهی از عشق گذر کن و دلت را، بســپار
به خداونـــــــــدی که
خوب می داند گــــــــــــل من؛
سهم تو از دل چیست...!
گاه، دلتنگ شوی،
گاه، بی حوصله و سخت و غریب!
و زمانی را هم، غرق شادی و پر از خنده و عشق...
همه را، ای گل ناز، به خداوند سپار...
خاطرت جمع، عزیز! که عدالت؛ خصلت مطلق اوست...
گل نازم؛ این بار
چشم دل را واکن!
دست رد بر دل هر غصه بزن!
حرف هایت را، گرم و آرام و بلند، به خداوند، بگو...
عشق را تجربه کن!
حرف نو را این بار، از لب شاد چکاوک بشنو!
قطره آبی بچکان؛ بر کویر دل و بر بایر این عاطفه ها...!
گل من؛ در این سال؛ که پر از روز و شب است،
و پر از خاطره هایی تازه!
چشم دل را، نو کن
و شبیه شب و شبنم، غرق موسیقی باش!
لحظه ها، می گذرند، تند و بی فاصله از هم...
مثل آن لحظه که دیروز شد و
مثل آن روز که انگار، گلم؛
هرگز از ره نرسید...!
آری ای خوب قشنگ؛
زندگی، آمدن و رفتن نیست...
خاطره ها هستند، گاه شیرین و گهی تلخ و غریب!
بهتر آن است که در روز جدید،
فکر را نو بکنیم، عشق را، سر بکشیم
و دل تار غمین را
بنشانیم سر سفره نور،
خانه اش را بتکانیم و سپس
هر در و پنجره را، سوی چشمان خدا وا بکنیم...
روز نو، آمده است!
و بهار هم امسال، مثل هر سال از آغوش خدا، می روید!
کاش، این بار، گلم؛
با دل گرم زمین، عهد بندیم، دگر؛
قدر بودن ها را، خوب تر می دانیم...
و خدا را هر روز، از نگاه همگان می خوانیم...!
فاصله، بسیار است بین خوبی و بدی... می دانم!!!
ولی ای ماه قشنگ؛
آن چه در ما جاری است؛ این همه فاصله نیست!
چشمه گرم وصال است و عبور...
زندگی... می گذرد؛ تند و آسان و سبک...!
عاشق هم باشیم، عاشق بودن هم،
عاشق ماندن هم، عاشق شادی و هر غصه هم...
روز نو، هر روز است؛
فکر را، نو بکنیم...!
عشق را، سر بکشیم...!
زندگی؛
می گذرد...! تند و آسان و سبک!!!
هیچکس سرش آنقدر شلوغ نیست
که زمان از دستش در برود و شما را از یاد ببرد
همه چیز برمی گردد به اولویت های آن آدم
اگر کسی به هر دلیلی تو را یادش رفت
فقط یک دلیل دارد :
تو، جزو اولویت هایش نیستی ..!
پائولو کوئلیو
من گمــان می کــردم ... دوســـتی
هم چون سروی ســرســـبز
چارفـصــلش همه آراســتگی ســت
من چـــــه می دانستم ... دل هرکس دل نیست !
زنده یاد حمیـــــد مصـــدق