-
به سراغ من اگر می آیید./سهراب سپهری
سهشنبه 9 تیر 1394 22:51
به سراغ من اگر می آیید. پشت هیچستانم. پشت هیچستان جاییست. پشت هیچستان رگ های هوا پر قاصدهاییست که خبر می آرند، از گل واشده ی دورترین بوتهی خاک. روی شن ها هم، نقش های سم اسبان سواران ظریفی است که صبح به سر تپه ی معراج شقایق رفتند. پشت هیچستان چتر خواهش باز است: تا نسیم عطشی در بن برگی بدود زنگ باران به صدا می آید....
-
کاش
یکشنبه 7 تیر 1394 18:24
کاش می شد قلب ها آباد بود کینه و غم ها به دست باد بود کاش می شد دل فراموشی نداشت نم نم باران هم آغوشی نداشت کاش می شد کاش های زندگی تا می شد در پشت قاب بندگی کاش میشد کاش ها مهمان شوند درمیان غصه ها پنهان شوند کاش می شد آسمان غمگین نبود رد پای کینه ها رنگین نبود کاش میشد روی خط زندگی با تو بود تا مُنــتـهای زندگی
-
عشـق یعنـی...!
پنجشنبه 4 تیر 1394 23:34
عشق یعنی مستی و دیوانگی عشق یعنی با جهان بیگانگی عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده با چشمان تر عشق یعنی سر به دار آویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی درجهان رسوا شدن عشق یعنی سُست و بی پروا شدن عشق یعنی سوختن با ساختن عشق یعنی زندگی را باختن عشق یعنی انتظار و انتظار عشق یعنی هرچه بینی عکس یار عشق یعنی دیده بر...
-
جملات زیبا
پنجشنبه 4 تیر 1394 20:59
-
جملات زیبا
پنجشنبه 4 تیر 1394 20:56
-
دلی بی قرار تو
پنجشنبه 4 تیر 1394 00:21
من هستم و دوباره دلی بی قرار تو این کوچه های خسته ی چشم انتظار تو منظومه ی بلند غزل های ناز من! خورشید هم ستاره شود در مدار تو زیبا ترین تغزل بارانی منی می بالد عاشقانه غزل در بهار تو عطری نجیب می وزد از واژه های من هرگز نبوده این همه شعرم دچار تو بخشیدم عاشقانه دلم را به چشمهات باشد که بی بهانه شود در کنار تو جایی که...
-
بیتو اندیشیدهام کمتر به خیلی چیزها
چهارشنبه 3 تیر 1394 03:15
بیتو اندیشیدهام کمتر به خیلی چیزها میشوم بـیاعتنا دیگر به خیلی چیزها تا چـه پیش آید برای من! نمیدانم هنوز... دوری از تو میشود منجر به خیلی چیزها غیرمعمولیست رفتار من و شک کرده است چند روزی میشود ـ مادر بــه خیلـی چیزها نامـــههایت، عکسهــایت، خاطرات کهنهات میزنند اینجا به روحم ضربه، خیلی چیزها هیچ حرفی...
-
دلتنگی
سهشنبه 2 تیر 1394 23:06
کاش بودی و میفهمیدی وقت دلتنگی یک آه چه وزنی دارد! لطفاً هی نپرس دلتنگی چه معنی دارد؟! دلتنگی معنی ندارد... درد دارد...
-
دلتنگی
سهشنبه 2 تیر 1394 17:17
در دل دردیـست از تــــــ ـــــو پنهان که مــپرس تنگ آمده چندان دلـــــ ـــــــــــــم از جان که مپرس با ایـن همه حـــــــــــــــــــــــال و در چنین تـنگدلی جا کرده محبت تـــــــــــــ ـــــــــــو چندان که مــپرس...
-
عاشق که باشی شعر شورِ دیگری دارد/بهمن صباغ زاده
سهشنبه 2 تیر 1394 17:06
عاشق که باشی شعر شورِ دیگری دارد لیلی و مجنون قصهی شیرینتری دارد دیوان حافظ را شبی صد دفعه میبوسی هر دفعه از آن دفعه فالِ بهتری دارد حتی سؤالاتِ کتابِ تستِ کنکورت - عاشق که باشی - بیتهای محشری دارد با خواندن بعضی غزلها تازه میفهمی هر شاعری در سینهاش پیغمبری دارد حرفِ دلت را با غزل حالی کنی سخت است شاعر که باشی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 2 تیر 1394 12:08
قصاب با دیدن سگی که به طرف مغازه اش نزدیک می شد حرکتی کرد که دورش کند اما کاغذی را در دهان سگ دید. کاغذ را گرفت. روی کاغذ نوشته بود «لطفا دوازده سوسیس و یه ران گوشت بدین» ده دلار همراه کاغذ بود. قصاب که تعجب کرده بود سوسیس و گوشت را در کیسه ای گذاشت و در دهان سگ گذاشت. سگ هم کیسه را گرفت و رفت. . قصاب که کنجکاو شده...
-
قصه عشق
سهشنبه 2 تیر 1394 11:24
سر بر شانه خدا بگذار تا قصه عشق را چنان زیبا بخواند که نه از دوزخ بترسی و نه از بهشت به رقص درآیی قصه عشق “انسان” بودن ماست . . .
-
آه ای همدم دیرینه مرا یادت هست
سهشنبه 2 تیر 1394 11:05
آه ای همدم دیرینه مرا یادت هست ذره ای از من و آن خاطره ها یادت هست بچگی های گره خورده به خاموشی ذهن من همانم پسر سر به هوا یادت هست کودک فتنه گر کوی قدیمی، آری ... او که بیش از همه میخواست تو را یادت هست؟ آن که در منچ کمی دور اضافی میزد تا که بازی برسد دست شما یادت هست؟ سنگ یا کاغذ و قیچی، به گواهی آید کاغذم باخت به...
-
آشنایی همیشه شیرین نیست...!
سهشنبه 2 تیر 1394 04:30
آشنایی همیشه شیرین نیست شاخه ای سیب کال می انداخت مثل مردی که پای قلیانش قند روی ذغال می انداخت آه چاقو که تا همین دیروز دسته ی خویش را نمی برّید قامت هر درخت جنگل را یاد یک خط و خال می انداخت آب این رودخانه قلابیست، فکر ماهی همیشه مشغول است چوب قلاب عاشقی در آب هی علامت سوال می انداخت راز یلدا نگاه خورشید است، تا...
-
عشق بورزید تا به شما عشق بورزند
یکشنبه 31 خرداد 1394 17:34
روزی روزگاری پسرک فقیری زندگی می کرد که برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می کرد.از این خانه به آن خانه می رفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد.روزی متوجه شد که تنها یک سکه 10 سنتی برایش باقیمانده است و این درحالی بود که شدیداً احساس گرسنگی می کرد.تصمیم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا کند. بطور اتفاقی درب...
-
فقر
یکشنبه 31 خرداد 1394 03:30
ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﻬﺮﻫﺎﯼ ﮐﺎﻧﺎﺩﺍ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺩﺯﺩﯾﺪﻥ ﻧﺎﻥ ..! ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺶ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﮐﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻭ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﮐﺮﺩ: ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻮﺩ ﺑﻤﯿﺮﻡ ..! ﻗﺎﺿﯽ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺯﺩ ﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﻣﻦ ﺩﻩ ﺩﻻﺭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺟﺮﯾﻤﻪ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﺁﻧﺮﺍ ﻧﺪﺍﺭﯼ , ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺗﻮ...
-
هوس وعشق
یکشنبه 31 خرداد 1394 03:11
ﺷﺎﮔﺮﺩﻱ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺎﺩﺵ ﭘﺮﺳﻴﺪ : ﻫﻮﺱ ﭼﯿﺴﺖ ؟ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﮔﻔﺖ : ﺑﻪ ﮔﻨﺪﻡ ﺯﺍﺭ ﺑﺮﻭ ﻭ ﭘﺮ ﺧﻮﺷﻪ ﺗﺮﻳﻦ ﺷﺎﺧﻪ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻭﺭ ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﺒﻮﺭ ﺍﺯ ﮔﻨﺪﻡ ﺯﺍﺭ، ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ﻛﻪ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻧﻲ ﺑﻪ ﻋﻘﺐ ﺑﺮﮔﺮﺩﻱ ﺗﺎ ﺧﻮﺷﻪ ﺍﻱ ﺑﭽﻴﻨﻲ ... ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺑﻪ ﮔﻨﺪﻡ ﺯﺍﺭ ﺭﻓﺖ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﻲ ﻃﻮﻻﻧﻲ ﺑﺮﮔﺸﺖ . ﺍﺳﺘﺎﺩ ﭘﺮﺳﻴﺪ : ﭼﻪ ﺁﻭﺭﺩﻱ ؟ ﺑﺎ ﺣﺴﺮﺕ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﻫﻴﭻ ! ﻫﺮ ﭼﻪ ﺟﻠﻮ ﻣﻴﺮﻓﺘﻢ، ﺧﻮﺷﻪ...
-
آواز قو:
یکشنبه 31 خرداد 1394 02:57
کمتر کسانی میدونن آواز قو یعنی چی ...؟؟؟ قو تنها پرنده ای که یک بار عاشق میشه... وبرای همیشه پای عشقش میشینه وتو تمام زندگی هر کاری برای راحتی عشقش انجام میده قو تنها پرنده ای که زمان مرگشو میدونه کی هست چه زمانی میمیره قو یک هفته مانده به مرگش میره جایی که برای اولین بار عشقش یعنی جفتشو دیده و عاشقش شده ،اونجا میمونه...
-
لب دریا، نسیم و آب و آهنگ/فریدون مشیری
یکشنبه 31 خرداد 1394 02:29
لب دریا، نسیم و آب و آهنگ، شکسته ناله های موج بر سنگ مگر دریا دلی داند که ما را، چه توفان ها ست در این سینه تنگ تب و تابی ست در موسیقی آب کجا پنهان شده ست این روح بی تاب فرازش، شوق هستی، شور پرواز، فرودش : غم؛ سکوتش : مرگ ومرداب سپردم سینه را بر سینه کوه غریق بهت جنگل های انبوه غروب بیشه زارانم در افکند به جنگل های بی...
-
زبان
یکشنبه 31 خرداد 1394 02:23
مردی طوطی را در قفس بند کرده بود طوطی حرف میزد .اسم مردم را به زبان می آورد و مرد از مردم پول جمع میکرد . روزی حضرت سلیمان علیه السلام از آنجا می گذشت طوطی به ایشان گفت مرا از قفس آزاد کن چون حضرت سلیمان زبان پرنده گان را میدانست به مرد گفت طوطی را رها کن برایت پول میدهم مرد که از زبان طوطی پول درمی آورد و منبع عایدش...
-
بلبل
شنبه 30 خرداد 1394 22:10
بلبل آهسته به گل گفت شبی که مرا از تو تمنایی هست من به پیوند تو یک رای شدم گر ترا نیز چنین رایی هست گفت فردا به گلستان باز ای تا ببینی چه تماشایی هست گر که منظور تو زیبایی ماست هر طرف چهره زیبایی هست پا به هرجا که نهی برگ گلی است همه جا شاهد رعنایی هست باغبانان همگی بیدارند چمن و جوی مصفایی هست قدح از لاله بگیرد نرگس...
-
وقتی تو نیستی !!!
شنبه 30 خرداد 1394 18:40
وقتی تو نیستی ... شادی کلام نامفهومی ست ! و " دوستت می دارم " رازی ست ، که در میان حنجره ام دق میکند ! و مـــَـن چگونه بی تو نگیرد دلم ؟ اینجا که ساعت وآیینه و هوا ، به تو معتادند ... :حسین منزوی"
-
زلف پریشان /فاضل نظری
شنبه 30 خرداد 1394 03:28
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرار در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر ؟ ای یاقوت بی قیمت ! که غیر از مرگ گردنبند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی ست یا من چشم و دل سیرم ؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم...
-
مرغ عشق
جمعه 29 خرداد 1394 20:13
زیر این طاق کبود، یکی بود یکی نبود مرغ عشقی خسته بود که دلش شکسته بود . اون اسیر یه قفس، شب و روزش بی نفس همه آرزوهاش، پر کشیدن بود و بس تا یه روز یه شاپرک، نگاشو گوشه ای دوخت چشمش افتاد به قفس، دل اون بدجوری سوخت . زود پرید روی درخت، تو قفس سرک کشید تو چشمه مرغ اسیر، غم دلتنگی رو دید دیگه طاقت نیاورد، رفت توی قفس...
-
بگذار سر بــه سینه ی من در سکوت ، دوست/مژگان عباسپور
جمعه 29 خرداد 1394 18:06
بگذار سر بــه سینه ی من در سکوت ، دوست گاهی همین قشنگ ترین شکل گفت و گوست بگذار دست های تـــو با گیسوان من سربسته باز شرح دهند آنچه مو به موست دلواپس قضاوت مردم نباش ، عشق چیزی که دیر می برد از آدم آبروست! آزار می رسانــم اگـــر خشمگیــن نشو از دوستان هرآنچه به هم می رسد ، نکوست من را مجال دلخوشی بیشتر نداد ابری که...
-
تا تو بودی در شبم، من ماه تابان داشتم/کاظم بهمنی
پنجشنبه 28 خرداد 1394 21:13
تا تــو بـــودی در شــبم، من ماه تابان داشـــتم روبروی چشم خود چشمی غزلخوان داشــتم حال اگر چه هیچ نذری عهده دار وصل نیــست یــــک زمان پیشآمدی بــودم که امکان داشــتم ماجــــراهایی که با من زیر باران داشـــــــتی شـــعر اگر می شد قریب پنج دیوان داشــتم بعد تــو بیــش از هــمه فــکرم به این مشــغول بود مــــــــن چه...
-
غم که میآید در و دیوار، شاعر میشود/نجمه زارع
شنبه 23 خرداد 1394 01:18
غم که میآید در و دیوار، شاعر میشود در تو زندانیترین رفتار شاعر میشود مینشینی چند تمرین ریاضی حل کنی خطکش و نقاله و پرگار، شاعر میشود تا چه حد این حرفها را میتوانی حس کنی؟ حس کنی دارد دلم بسیار شاعر میشود تا زمانی با توام انگار شاعر نیستم از تو تا دورم دلم انگار شاعر میشود باز میپرسی: چهطور اینگونه شاعر...
-
80- خسرو شکیبایی
جمعه 22 خرداد 1394 14:21
او را چگونه به خاطر میآوریم؟ بهترین بازیگر نسل خودش؟ بهترین بازیگر سینمای بعد از انقلاب 57 یا کسی که نقش حمید هامون را بازی کرد؟ سبز گفتن شکیبایی تا ابد از یاد هیچکس نمیرود برای خانوادهاش و میلیونها تماشاگری که هر هفته چهارشنبه شبها، ساعت 9 جلوی تلویزیون مینشستند و از تماشای او لذت میبردند. تماشای مردی که به...
-
79-جملات در باره زندگی
جمعه 22 خرداد 1394 02:57
زندگی دیکته ای نیست که آن را به ما خواهند گفت !!! زندگی انشایی است که تنها باید خودمان بنگاریم زندگی می چرخد چه برای انکه می خندد چه برای آنکه می گرید. زندگی دوختن شادیهاست زندگی هنر هم نفسی با غم هاست زندگی هنر هم سفری با رنج هاست زندگانی یافتن روزنه در تاریکی ا ست
-
78-فقیر
جمعه 22 خرداد 1394 00:07
اگــــــــــــــــر فـــقیر بــه دنــیا آمـــدیــد. ایــن اشـــــــــتباه شــــــتما نیـــــتست اگــــــــــر فقـــــــــــیر از دنیا برویــــــــــد ایـــــــــــــتن اشـــــــــــتباه شماســـــــــت